مقدمه
تابستان امسال و در یکی از بهترین فصول گردشگری اروپا، شهر برلین میزبان تعدادی از فعالان حوزهی کارآفرینی هایتک (HighTech) بود. بهشت استارتاپهای اروپا یعنی برلین، شاهد برگزاری دومین کنفرانس آیبریج (iBridges 2016) بود تا بعد از رویداد سال گذشته که در آمریکا برگزار شده بود، اینبار کارآفرینان ایرانی را با وسعت بیشتری گرد هم آورد. من نیز این امکان را پیدا کردم که در این رویداد سه روزه حضور داشته باشم و به عنوان بنیانگذار یکی از استارتاپهای برگزیدهی ایرانی به نام لحظه نگار از نزدیک شاهد برگزاری آیبریج 2015 باشم.
لازم است بگویم که هر رویداد از زوایای مختلفی قابل بررسی است. از طرفی هر کس در هر سطحی که در کنفرانس شرکت کرده، قاعدتاً دیدگاه منطبق با فضای کاری خود را ارائه خواهد کرد. این متن نیز پاسخ من به سه سوال اساسی است که شاید به بهتر شدن رویدادهایی از این دست کمک کند.
آیبریج قرار بود چه باشد؟
بریج یعنی پل. پل یعنی متصل کنندهی دو محیط که با هم ارتباطی ندارند. آی هم احتمالاً پیشوندی برای نمایش مفاهیمی چون «آیتی» یا «ایران» یا به طور کلّی تکنولوژیهای جدید است. شاید هم عاریهای از برند موفق اپل باشد!
در مباحث گلوبالیزیشن و جهانیشدن، اگر نگاهی به وضعیت کشورهای جهان بیندازیم، به سادگی میتوان برخی کشورها را جدا کرد و آنها را تقریباً بدون ارتباط با جامعهی بینالمللی دانست. در این بین قطعاً یکی از آن کشورها ایران است.
از طرفی اگر همین کشور ایران را بخواهیم از نظر نرخ رشد تکنولوژی و علوم جدید و هایتک بررسی کنیم، در جایگاه بالایی نسبت به کشورهای دیگر میگیرد. یعنی علاوه بر نبود یک ارتباط مستمر و فراگیر، آنقدر میل به دانستن و پیشرفت در ایرانیها وجود دارد که در ارتباط حداقلی با دنیای خارج، خودشان کارها را پیش ببرند.
البته نکتهی جالب اینجاست که در این میان، هرچند ایران کمرنگترین ارتباط را با قویترین کشور جهان داشته، اما در بحث علم، بیشترین قرابت را هم با همین کشور –یعنی آمریکا- داشته است. دلیل این مدعا، تعداد کثیر ایرانیانی هستند که طی سالیان گذشته به ینگهی دنیا سفر کردهاند. افرادی که غالبا از قشر دانشگاهی بودهاند و با علم سر و کار داشتهاند. اگر بازگشتهاند، از علم غربی برای میهنشان استفاده کردهاند، اگر هم ماندهاند، مایل بودند تا سازندهای از سازندگان ارتباط بین این دو کشور باشند.
در همین فضا، چند سال پیش عدهای در دانشگاه کالیفرنیا به این فکر افتادند که اگر بتوان ایرانِ مستعد را با یک پل به جامعهی بینالملل وصل کرد، برکات زیادی خواهد داشت. استفاده از ظرفیتهای علمی، اقتصادی و مخصوصاً بازار خوب و بزرگ ایران برای هر تاجری جذاب خواهد بود. از طرفی مردم و دولت ایران هم مایل هستند تا در شرایط نامساعد تحریم و تنگتر شدنِ هرچه بیشترِ پلهای ارتباطیِ موجود، از فرصتهای مختلف استفاده کنند. البته واضح است که اگر این پلِ ارتباطی به دست بخش خصوصی و در حوزهی تکنولوژیهای جدید برقرار شود، بسیار کارآمدتر و محکمتر از پلهایی خواهد بود که در این سالها دولتمردان مختلف قصد ایجاد آن را داشتهاند.
اولین کنفرانس آیبریج، با همین رویکرد و البته با محوریت ایرانیان آمریکانشین، تابستان 2014 در برکلی برگزار شد. هرچند تنها حدود ده نفر از کارآفرینان و صاحبان مشاغل هایتک از ایران در آن کنفرانس حضور یافتند، اما این اتفاق، شروع خوبی برای قدمهای بعدی بود. بازخوردهای آن کنفرانس، زمینهی مناسبی شد تا برگزارکنندگان تصمیم بر ادامهی این راه بگیرند. اما این بار چند محور مهم مدنظرشان بود:
• آیبریج باید با حضور ایرانیان بیشتری برگزار شود. یعنی حضور افرادی که از ایران میآیند و به عنوان کارآفرینان داخل ایران شناخته میشوند، باید بیشتر و پررنگتر باشد.
• آیبریج باید در مکانی برگزار شود که افراد مورد هدف کنفرانس، به صورت حداکثری توان شرکت در آن را داشته باشند.
• آیبریج باید در مکانی برگزار شود که صرف مکان، موضوعیت داشته باشد. یعنی دیدن اکوسیستم کارآفرینی آنجا به تجربهی کارآفرینان ایرانی اضافه کند.
• آیبریج باید همچنان خصوصی بماند و کماکان به عنوان یک پروژهی عامالمنفعه و داوطلبانه شناخته شود.
• آیبریج باید محتوای کاربردیتری به جامعهی هدف ارائه دهد و از گفتن مباحث تئوری تا حد امکان پرهیز شود.
آیبریج واقعاً چه بود؟
بالاخره بعد از قریب به یک سال برنامهریزی و هماهنگی توسط سه تیم در آمریکا، آلمان و ایران، کنفرانس آیبریج برلین این بار نه در دانشگاه، بلکه در یکی از بزرگترین مجموعههای همایشی کشور آلمان با عنوان سیتیکیوب برگزار شد. نکات برجستهای که در این رویداد دیدم از این قراراند:
• مکان برگزاری کنفرانس یک مکان ایدهآل بود. هرچند میشد از امکانات و فضای موجود، استفادههای بهتری کرد، اما انتخاب سیتیکیوب جای نقدی باقی نمیگذارد.
• کشور آلمان به عنوان میزبان کنفرانس از چند جهت قابل بررسی است. صنعتی و پیشرفتهتر بودنِ این کشور نسبت به سایر کشورهای اروپایی از نقاط قوت این تصمیم بود، اما دشواری در صدور ویزا برای ایرانیان از نقاط منفی آن به حساب میآمد.
• انتخاب برلین از میان دیگر شهرهای آلمان، یک انتخاب درست و منطقی بود. این شهر علاوه بر پایتخت بودن و سهولت در سفر شرکتکنندگان، بهشت استارتاپهای اروپا هم به حساب میآید و شرکتهای موفق زیادی در آنجا فعالیت میکنند.
• اطلاعرسانی کنفرانس، اصلاً در حد و اندازهی یک رویداد بینالمللی نبود. چند شبکهی مشخص خارج از کشور که به صداقت در حرفهیشان اعتمادی نداریم حضور دائم داشتند. صدا و سیمای خودمان هم یک نصفه روز آنجا بود. اما حضور خبرگزاریهای معتبر بینالمللی که وجودشان میبایست در اولویتهای آیبریج قرار میداشت، بسیار کمرنگ بود.
• در مورد بینالمللی بودن باید بیشتر بگویم. به نظرم این کنفرانس، بیش از این که یک کنفرانس بینالمللی باشد، یک کنفرانس ایرانی بود، با دعوت از چند میهمان خارجی! واقعیت این است که صرف برگزاری یک رویداد در قلب سیلیکونولی یا برلین، آن را جهانی نمیکند. بلکه باید فاکتورهای جهانی را داشته باشد. شرکتکنندگان آیبریج برلین را ایرانیانی تشکیل میدادند که از داخل ایران یا از کشورهای دیگر به آلمان سفر کرده بودند. ما که در کنفرانس حضور داشتیم، خیلی حس یک محیط بینالمللی بهمان دست نمیداد!
• گفته شده بود که در فرایند انتخاب کشور میزبان، یکی از ملاکها این بوده که مشکل تردد برای افراد وجود نداشته باشد و تعداد بیشتری بتوانند شرکت کنند. دلیل آوردند که مثلاً برخی از سخنرانان، امکان سفر به ایران را ندارند. نکته اینجاست که وقتی کسی امکان سفر به ایران را نداشته باشد، قاعدتاً امکان مراوده با کسانی که داخل ایران هستند را هم نخواهد داشت، بنابر این نفع آنچنانی جز انتقال تجربیات، عاید کارآفرینان ایرانی نخواهد شد.
• برگزاری کارگاهها یکی از بهترین اتفاقات آیبریج برلین بود. سطح علمی قابل توجه، بروز بودن مباحث مطرح شده، استفاده از اساتید خبره و شناخته شده و کاربردی بودن مباحث از نقاط قوت این کارگاههای آموزشی بود.
• هرچند صرف برگزاری کارگاهها از نکات مثبت کنفرانس بود. اما دو نکته باعث شد تا انتقاداتی به این موضوع وارد باشد. یکی این که تعداد کارگاههای همزمان بسیار زیاد بود و امکان استفادهی بهینه از آنها را از شرکتکنندگان سلب میکرد. و دوم این که از فضای موجود در سیتیکیوب و اتاقها و پنلهای آن در حالت بهینه استفاده نشده بود و دسترسی به کارگاهها را به دردسر میانداخت.
• پیچفست میتوانست به یکی از مهمترین نقاط عطف آیبریج برلین تبدیل شود، اما عدم اطلاعرسانی مناسب و برگزاری محدود و موازی جلسات آن باعث شد تا نتواند خودش را آنچنان که باید نشان بدهد.
• برنامههای جنبی کنفرانس خوب بود. دیدن سه مرکز رشد شهر برلین که البته یکی از آنها در دل یکی از بزرگترین شرکتهای داروسازی جهان بود، تجربهی خوبی برای کارآفرینان ایرانی به حساب میآمد.
• هرچند کنفرانس آیبریج، عنوان هایتک را هم با خود یدک میکشید، اما آنچنان که باید، نتوانست حق مطلب را ادا کند. این عنوان، تعریفی دارد و حوزههای مختلف علوم را شامل میشود. اما به دلایل مختلف از جمله سهلالوصول بودن و کثرت شرکتکنندگان رشتههای مرتبط با کامپیوتر و فناوری اطلاعات، این حوزه بیشتر به چشم آمد. اگر قرار است استفاده از همین عنوان ادامه پیدا کند، حتماً باید به جنبههای دیگر هایتک مثل نانو توجه ویژه شود.
آیبریج چه باید باشد؟
البته این متن در جایگاهی نیست که بخواهد بایدی برای یک کنفرانس علمی یا نیمهعلمی تعیین کند. اما چون خود آیبریج، مخاطبش را کارآفرینان جوان تعریف میکند و هدفش هم با فعالان حوزهی کارآفرینی که امثال من عضو آن هستند گره خورده است، از دید خودم میتوانم چند پسنهاد بدهم که این ره گم نشود. این پسنهادها درواقع کمبودهای آیبریج برلین هستند که برای آیبریج بعدی یا رویدادهای مشابه، در جایگاه پیشنهاد قرار میگیرند.
• اول این که ما قبل از آیبریج به ایرانبریج نیاز داریم! واقعیت این است که ایران فقط تهران نیست. ایران یک کشور پهناور با سی و چند استان است که جوانانش سرمایههای خوبی هستند و تلاشهای زیادی در حوزههای علوم جدید انجام میدهند، اما همینها با هم ارتباطات خوبی ندارند. هر پلی قرار است زده شود، اول باید بین بچههای خودمان زده شود. هرچند یکی از برکات آیبریج هم همین بوده که جشنوارهی کارآفرینی پل، خیلیها را با هم آشنا کرد و این دوستیها ادامه پیدا کرد. راهکارم برای ایجاد این پل، که باید شهرهای ایران را مثل نودهای یک گراف به هم متصل نماید، راهاندازی استارتاپباس است. یک اتوبوس کارآفرینی شامل منتورهای خوب و برجسته که به شهرهای مختلف ایران سفر کند و افراد بیشتری را به اکوسیستم کارآفرینی هایتک ایران اضافه کند.
• دوم در مورد دولتی نبودن و مردمی بودن آیبریج است. در ابتدای امر، این که یک رویداد به کسی یا نهادی وابسته نیست، نکتهی مثبتی تلقی میشود. اما دو نکته بسیار مهم است. یکی این که آیا واقعاً همین چیزی هم که برگزار شده یا قرار است در سالهای آتی ادامه پیدا کند، به کسی یا نهادی وابسته نبوده و نخواهد بود و آیا واقعاً این امکان وجود دارد که مکان و تولیت برگزاری به خود کامیونیتی سپرده شود؟ نکته دوم که کم از اولی نیست، فعالیت آیبریج در چارچوبها است. بالاخره باید پذیرفت که همهی اعضای کامیونیتی و کسانی که آیبریج را تشکیل میدهند و اصلاً قرار است آیبریج به آنها کمک کند، شهروند یک کشوری هستند که ضوابط و مقررات خاص خودش را دارد. همانطور که آمریکا برای ایرانیان محدودیتهایی دارد، دولت ایران هم ارتباط با خارج را منوط به پذیرش یکسری چارچوبها کرده است. این بسیار مهم است که آیبریج یا رویدادهای مشابه، درعین وابسته نبودن، با دولتها هماهنگ باشند. اینگونه دیگر نه در دادن ویزا مشکلی خواهد بود و نه در مراودات اقتصادی که بعدها ایجاد خواهد داشت.
• یکی از مسائل گریبانگیر بسیاری از رویدادهایی که ادامهدار بوده و به دنبال آثار بلندمدت هستند، این است که در عین این هدف عالی، اجرائیات و ارتباطات به همان چند روز برگزاری رویداد محدود میشود. مهمتر از برگزاری حضوری خود رویداد، کامیونیتیای هست که حول آن ایجاد میشود. همه میدانیم که مراودات و مبادلات اقتصادی با یکی دو جلسه انجام نمیشود. قطعاً صحبت و دیدارهای کوتاهی که در طول برگزاری کنفرانس میشود، یک استارت خوب است، اما تا موقعی که بستری مناسب برای ادامهدار بودن این ارتباطها نباشد، موفقیت چندانی حاصل نمیشود.
• آخرین نکتهای که هرچه از آن بگوییم، کم گفتهایم، بحث اطلاع رسانی است. یک اتفاق، موقعی موثرتر و موفقتر خواهد بود که اطلاعرسانی در آن جدی گرفته شود. ارتباط با درگاههای خبری باید از ماهها قبل از کنفرانس آغاز شود، در طول برگزاری کنفرانس به بالاترین حد خودش برسد و تا مدتها بعد نیز ادامه داشته باشد.
آیبریج برلین؛ کاشتهها و کاشها
جمعه ۲۸ اسفند ۹۴